معنی بهرام عکاشه

حل جدول

بهرام عکاشه

پدر علم زلزله شناسی ایران


دعای عکاشه

به سند معتبر روایت کرده اند که روزی پیامبر اکرم صل الله علیه و آله در مسجد نشسته
بودند که جبرئیل نازل شد و عرض کرد یا رسول الله حق تعالی تو را سلام می رساند و
می فرماید: که ایندعا را برای تو به هدیه فرستادم و هر کس این دعا را بخواند یا با خود همراه
کند آنقدر به او ثواب عطا فرمایم که برابری کنند با ثواب همه فرشتگان و خدا جمیع گناهان
او را بیامرزد و هر کس این دعا را ۵ مرتبه بخواند جمال پیامبر اکرم را در خواب ببیند و هر
فقیری بخواند غنی شود و هر بیماری بخواند شفا یابد و هر گرسنه بخواند طعام یابد و
هر تشنه بخواند سیراب شود و هر مغمومی بخواند شاد گردد و هر مقروضی بخواند قرضش
ادا شود و اگر کسی را حافظه زیادی نباشد و این دعا را با مشک و زعفران بنویسد و بشوید
و بخورد صاحب فهم و حافظه گردد و اگر این دعا را بر کفن میت بنویسند حق تعالی امر کند
به ملایکه ها که قبر او را روشن گردانند و اگر کسی چیزی گم کرده باشد چهار رکعت نماز بگذارد
و بعد از نماز سجده کند حاجت خود را بخواهد البته گمشده پیدا شود و اگر بر دشمن بخواند
غالب گردد و از برای هر حاجتی مهمی که بخواند برآورده شود و هر کس شک آورد کافر شود
و علی علیه السلام فرمود:
که دارنده این دعا در قیامت رویش چون ماه باشد و بی حساب وراد بهشت شود و پیامبر اکرم
صل الله علیه و آله فرمود: که برای امتان من هیچ چیز بهتر از خواندن و همراه داشتن این دعا
نیست و هر کسی این دعا را با خود دارد چون بمیرد خدا هفتاد هزار فرشته فرستد با طبقهایی
از نور که قبر او را روشن کنند و بشارت دهند او را به ایمنی و مونس او باشند تا روز قیامت.
یا محمد خدا می فرماید: که من شرم دارم از بنده ای که این دعا را بخواند و من او را عذاب کنم.
جبرئیل عرض کرد: که این دعا بر قائمه عرش با قدرت نوشته شده است که هر کس این دعا را
بخواند یا با خود همراه کند در زیر عرش هفتاد هزار فرشته ایستاده و هر فرشته بیست سر و
هر سر بیست دهان و هر دهان بیست دندان (زبان) دارد و هر زبانی خدای تعالی را تسبیح
می گویند و ثواب همه را به آن بنده دهندو همه حاجات او را برآورند و چون از قبر مبعوث شود
هفتاد هزار فرشته می فرستند با طبقهایی از نور که در آن قدحی باشد از شیرینی های الوان
و بر هر طبقی دستاری از نور افکنده باشند و در آن مهری گذارده اند که بر مهر نوشته شده
لا اله الا الله محمد رسول الله علی و الله و خلایق تعجب کنند که آیا این امت کدام پیغمبر
است ؟ گویند این امت محمد صل الله علیه و آله است که در دنیا دعای عکاشه را خوانده
است یا با خود داشته است و پیامبر صل الله علیه و آله فرمود: هر کس از امت من این دعا
را بخواند یا با خود دارد البته بهشت جای اوست و هر کس بسیار بخواند ثواب او مضاعف گردد
و هر کس بنویسد و با خود داشته باشد خداوند با او دو ملک موکل گرداند که او را از جمیع
بلیات و آفات محافظت فرمایند و ثواب اطاعت همه انبیا و اولیا و اتقیا و ملائکه (امامین)
مردان صالحان و زنان صالحه او را باشد و در دنیا هر چه طلب کند به او عطا فرماید
بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیم.اَللَّهُمَّ یا کَثیرَ النَّوالِ یا دائمَ الوصالِ یا حَسَنَ الحالِ یا رازِقَ العِبادِ بِحَقِّ
لا اِلهَ الاَّاللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّهُ عَلِیٌّ وَلِیُّ اللّه، اَللَّهُمَّ اِن دَخَلَ الشَّکَّ فی ایمانی بِکَ وَلَم اَعلَم
بِهِ تُبتُ عَنهُ وَ اَقُولُ لا اِلهَ الاَّاللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّهُ عَلِیٌّ وَلِیُّ اللّه، اَللَّهُمَّ اِن دَخَلَ الشُّبهَهُ فی
مَعرِفَتی ایّاکَ وَلَم اَعلَم بها تُبتُ عَنهُ وَ اَقُولُ لا اِلهَ الاَّاللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّهُ عَلِیٌّ وَلِیُّ اللّه،
اَللَّهُمَّ اِن دَخَلَ النِّفاقُ فی قلبی مِنَ الذَّنُوبِ الکَبائِرِ وَالصَّغائِرِ وَلَم اَعلَم بِهِ تُبتُ عَنهُ وَ اَقُولُ لا
اِلهَ الاَّاللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّهُ عَلِیٌّ وَلِیُّ اللّه، اَللَّهُمَّ اِن دَخَلَ العُُجبُ وَالکِبریاءُ وَالسُّمعهُ فی
عَمَلی وَلَم اَعلَم بِهِ تُبتُ عَنهُ وَ اَقُولُ لا اِلهَ الاَّاللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّهُ عَلِیٌّ وَلِیُّ اللّه، اَللَّهُمَّ اِن
جَرَی الکِذبُ وَالغَیبَهُ وَالنَّمیمهُ عَلی لِسانی وَلَم اَعلَم بِهِ تُبتُ عَنهُ وَ اَقُولُ لا اِلهَ الاَّاللَّهُ مُحَمَّدٌ
رَسُولُ اللّهُ عَلِیٌّ وَلِیُّ اللّه، اَللَّهُمَّ ما اَرَدتَ لی مِن خَیر فَلَم اَشکُرهُ وَلَم اَعلَم بِهِ تُبتُ عَنهُ
وَ اَقُولُ لا اِلهَ الاَّاللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّهُ عَلِیٌّ وَلِیُّ اللّه، اَللَّهُمَّ ما اََنعَمتَ عَلَیَّ وَ لَم اَرضَهُ وَلَم
اَعلَم بِهِ تُبتُ عَنهُ وَ اَقُولُ لا اِلهَ الاَّاللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّهُ عَلِیٌّ وَلِیُّ اللّه، اَللَّهُمَّ ما اَوَلَیتَنی
مِن نَعَمائکُ فَغَفَلتُ مِن شُکرِکَ وَلَم اَعلَم بِهِ تُبتُ عَنهُ وَ اَقُولُ لا اِلهَ الاَّاللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّهُ
عَلِیٌّ وَلِیُّ اللّه، اَللَّهُمَّ یا حَیُّ یا قَیُّومُ یا لا اِلهَ اِلاّ اَنتَ سُبحانَکَ اِنّی کُنتُ مِنَ الظّالِمین اَللَّهُمَّ
ما اَوَلَیتَنی مِن آلائکَ فَلَم أؤَدِّ حَقَهُ وَلَم اَعلَم بِهِ تُبتُ عَنهُ وَ اَقُولُ لا اِلهَ الاَّاللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّهُ
عَلِیٌّ وَلِیُّ اللّه، اَللَّهُمَّ ما مَنَنتَ بِهِ عَلَیَّ مِنَ الحُسنی فَلَم اَحمَدکَ وَلَم اَعلَم بِهِ تُبتُ عَنهُ وَ
اَقُولُ لا اِلهَ الاَّاللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّهُ عَلِیٌّ وَلِیُّ اللّه، اَللَّهُمَّ ما اَوجَبتَ عَلَیَّ فَلَم اَرضَهُ وَلَم اَعلَم
بِهِ تُبتُ عَنهُ وَ اَقُولُ لا اِلهَ الاَّاللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّهُ عَلِیٌّ وَلِیُّ اللّه، اَللَّهُمَّ ما قَصَدتَ عَلَیَّ فی
رَجآئی وَلَم اَعلَم بِهِ تُبتُ عَنهُ وَ اَقُولُ لا اِلهَ الاَّاللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّهُ عَلِیٌّ وَلِیُّ اللّه، اَللَّهُمَّ ما زَلَلتَ
قَدَمی اِنِ اعتَمَدتُ مِن سُؤالِ فِی الشّدائدِ وَلَم اَعلَم بِهِ تُبتُ عَنهُ وَ اَقُولُ لا اِلهَ الاَّاللَّهُ مُحَمَّدٌ
رَسُولُ اللّهُ عَلِیٌّ وَلِیُّ اللّه، اَللَّهُمَّ ما صَلحَ شَأنی بِفَضلِکَ فَرَاَیتُهُ مِن غَیرِکَ وَلَم اَعلَم بِهِ تُبتُ عَنهُ
وَ اَقُولُ لا اِلهَ الاَّاللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّهُ عَلِیٌّ وَلِیُّ اللّه، اَللَّهُمَّ اِن طَلَبَ لِسانی مِن غَیرِکَ وَلَم اَعلَم
بِهِ تُبتُ عَنهُ وَ اَقُولُ لا اِلهَ الاَّاللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّهُ عَلِیٌّ وَلِیُّ اللّهِ وَ صَلِّی اللَّهُ عَلی مُحَمَّد
وَ الِهِ الطَّیِّبینَ الطّاهِرین وَ الحَمدُلِلهِ رَبِّ العالَمینَ بِرَحمَتِکَ یا اَرحَمَ الرّاحِمینَ.وَالسَلامُ عَلَیکُم
وَ رَحمَهُ اللّه وَبَرکاتُه.
منبع:الجواهر المنثوره فی الادعیه المأثوره (الذریعه، ج16، ص44)

لغت نامه دهخدا

عکاشه

عکاشه. [ع ُ ک ْ کا ش َ] (اِخ) (دروازه ٔ...) از دروازه های شهر بلخ بوده و ذکر آن در تاریخ حبیب السیر آمده است. رجوع به حبیب السیر چ کتابخانه ٔ خیام ج 4 ص 297 و 398 شود.


فریدون عکاشه

فریدون عکاشه. [ف ِ رِ ؟] (اِخ) شاعری معاصر شاه شیخ ابواسحاق. (یادداشت بخط مؤلف). از منشیان معاصر آل اینجو بوده و مجموعه ای ازمنشآت او برجاست که در سال 786 هَ. ق. تحریر یافته و در کتابخانه ٔ مجلس شورای ملی محفوظ است. وی ظاهراً منشی مسعودشاه اینجو بوده است، زیرا در میان رسائل و منشآت او نامه ای است خطاب به شیخ امین الدین کازرونی - عارف معروف - که از طرف مسعود اینجو نوشته شده است. (از تاریخ عصر حافظ تألیف غنی ج 1 صص 9-10).


بهرام

بهرام. [ب َ] (اِخ) پادشاه ایران پسر بهرام. (ولف):
یکی پور بودش دلارام بود
ورا نام بهرام بهرام بود.
فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 7 ص 3017).

بهرام. [ب َ] (اِخ) وهرام (پهلوی). بهرام یا وهرام نام چند تن از شاهان ساسانی است. (فرهنگ فارسی معین).

بهرام. [ب َ] (اِخ) نام موبد انوشیروان که بهرام آذرمهان نیز گویندش. (ولف):
میان تنگ خون ریختن را ببست
به بهرام آذرمهان یاخت دست.
فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 8 ص 2574).

بهرام. [ب َ] (اِ) نام روز بیستم از هر ماه شمسی. (برهان) (آنندراج) (غیاث) (رشیدی) (انجمن آرا) (جهانگیری):
نگه دار از ماه بهرام روز
برو تا در مرو گیتی فروز.
فردوسی.
همی بود تا روز بهرام بود
که بهرام را آن نه پدرام بود.
فردوسی.
ای روی تو بخوبی افزون ز مهر و ماه
بهرام روز باده و بهرام رنگ خواه.
مسعود.
|| نام ماه شمسی. (رشیدی). || گل کاجیره، که بعربی عصفر خوانند. (برهان). || (اِخ) نام ستاره ٔ مریخ که مکان او آسمان پنجم است و اقلیم سوم را به او منسوب کنند. (برهان) (آنندراج). نام ستاره ٔ مریخ که بر فلک پنجم است. (غیاث) (جهانگیری) (انجمن آرا). ستاره ٔ مریخ. (رشیدی):
بلند کیوان با اورمزد و با بهرام
ز ماه برتر خورشید و تیر باناهید.
ابوشکور.
چشمه ٔ آفتاب و زهره و ماه
تیر و برجیس و کوکب بهرام.
خسروی.
حسودانت را داده بهرام نحس
ترا بهره داده سعادت زواش.
اورمزدی.
برید لشکرش ناهید و هرمز
ز پیش لشکرش بهرام و کیوان.
دقیقی.
مه و خورشید بابرجیس و بهرام
زحل با تیر و زهره بر گرزمان.
دقیقی.
خروش سواران و اسبان بدشت
ز بهرام و کیوان همی برگذشت.
فردوسی.
چو شد روی گیتی بکردار قیر
نه ناهید پیدا نه بهرام و تیر.
فردوسی.
سخاوت تو ندارد در این جهان دریا
سیاست تو ندارد بر آسمان بهرام.
عنصری.
ز بر باز بهرام و برجیس و باز
زحل آنکه تخم و بلا و جفاست.
ناصرخسرو.
باشد آنجا که پای همت تست
فرق بهرام و گنبد خامس.
سوزنی.
گر بزه ماندی کمان بهرام را
لرز تیر از استخوان برخاستی.
خاقانی.
خورشید اسدسوار یابم
بهرام زحل سنان ببینم.
خاقانی.
جایی که بأس حسام و صولت بهرام و سوره ضرغام روی نمود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ تهران ص 265).

بهرام. [ب َ] (اِخ) بهرام اول، فرزند شاپور ساسانی و چهارمین پادشاه آن سلسله است.جلوس 272، فوت 276 م. || بهرام دوم پنجمین پادشاه ساسانی و فرزند بهرام اول است. جلوس 276، فوت 293 م. || بهرام سوم. ششمین پادشاه ساسانی فرزند هرمز اول در سال 293 م. فقط چهار ماه سلطنت کرد. || بهرام چهارم. سیزدهمین پادشاه ساسانی مشهور به کرمانشاه. جلوس 388 فوت 399 م. وی پیمان صلح با تئودور امپراطور روم بست و در زمان او ارمنستان بین دو کشور تقسیم شد. (فرهنگ فارسی معین).

بهرام. [ب َ] (اِخ) پسر زراسب که یکی از نجبای زمان لهراسب بود. (ولف):
زریر سپهبد سپه را براند
نه بهرام گردنکش و خود براند.
فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 6 ص 1489).
ز تخم زرسپ آنکه بودند نیز
چو بهرام شیراوژن و ریونیز.
فردوسی (ایضاً ص 1488).

بهرام. [ب َ] (اِخ) نام فرشته ای است که محافظت مردم مسافر حواله بدوست و امور و مصالحی که در روز بهرام واقع میشود به او تعلق دارد. (برهان) (آنندراج) (انجمن آرا) (جهانگیری). نام ملکی است که امور روز بهرام بدو متعلق است و محافظت مسافران میکند. (رشیدی).

بهرام. [ب َ] (اِخ) نام پهلوان ایرانی در زمان کاوس. پسر گودرز. (ولف):
چو گودرز و چون طوس وگیو دلیر
چو گستهم و شیدوش و بهرام شیر.
فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 2 ص 350).
چو فرهاد و خراد و برزین و گیو
سرافراز بهرام و گستهم نیو.
فردوسی (ایضاً ص 371).

بهرام.[ب َ] (اِخ) نام سرلشکر هرمزبن نوشیروان، چون او بغایت لاغر و خشک اندام بود. (برهان). نام ندیم و امیر لشکر هرمزبن نوشیروان چون او بغایت لاغر و خشک اندام بود لهذا به بهرام چوبین مشهور شد. (غیاث). سردار سپاه هرمز که بهرام چوبین خوانند. (رشیدی):
تو زرین بهره باش از تخت زرین
که چوبین بهره شد بهرام چوبین.
نظامی.
با امل همراه وحدت چون شوی و چون شود
مرد چوبین است با بهرام چوبین همعنان.
خاقانی.
رجوع به شاهنامه ٔ فردوسی چ بروخیم ج 8 ص 2585- 2654 شود.

بهرام. [ب َ] (اِخ) نام سردار معروف خسروپرویز است. (ولف):
نه جای درنگ و نه راه گریز
پس اندر همی رفت بهرام تیز.
فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 9 ص 2783).

فرهنگ فارسی هوشیار

عکاشه

عکاش خانه ی تننده خانه ی جولاهه

معادل ابجد

بهرام عکاشه

644

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری